اگه قرار باشه با نفر قبلیت بری مهمونی کدومو انتخاب میکنی؟؟؟!!
وای دارم از خوشحالی بال در می یارم .
یه طوری می پیچونمش
من؟ خدا نكنه با این جایی برم
طرف آدم ضایعه ای
من خوابم میاد مهمونی نمی یام.
اه اه با این سروضع؟ بابا من آبرو دارم!
بریم من پایه ام
اگه مثل خودم خوشتیپ باشه آره
مـــــــــنــم بـــیـــــــــــــــــام؟
با این عمرا ...
با بعدی میرم ...
با قبلی اش میرم
معلومه ... چرا که نه ... حاضر شو بریم!
کس دیگه نمیاد؟ ما می خوایم بریم؟
تو مهمونی جور کنم خودم مخلصتم
اخ قلبم ایستاد، منتظرشم
دوست ندارم باهاش جایی برم
کاش میزبان مهمونی رو کنسل کنه (می شه؟)
تو رو یادم رفته اصلا اونقدر فراموشت کردم که اگه بفهمی ، خودتم باور نمی کنی !! اونقدر که اسمت رو زبونم نمی چرخه اصلا .. !
خبری از دلتنگی و حرفهای قدیمی نیست ..
اون موقع ها که میخواستی خودتو لوس کنی ، میگفتی : " اگه من نباشم ، کی تو رو آروم می کنه با حرفاش ؟ " از فکر نبودنت اشک می ریختم اما صدام در نمی اومد ... تا نفهمی ..
بد عادتم کردی .. هر وقت هر چی میشد ، برات تعریف می کردم و تو با دو سه تا جمله ، منو از بدبختیهام ، از غصه هام ، از دردهام دور می کردی ..
رگ خواب کودک دلم ، دستت بود .. درست مثل پدری که می دونه چطوری بچه شو راضی نگه داره ..
هیچ وقت نمیشد .. اصلا امکان نداشـــت .. محال بود اشکهای من تموم شن ، محال بود .. اما تو می تونستی ، اونا رو خشک کنی .. تو می تونستی ، امیدوارم کنی .. می تونستی تو اوج درد خنده رو بهم برگردونی ..
اگه آدم چیزی رو هیچ وقت نداشته باشه ، شاید فقط گاهی دلش بخواد ! اما درد از اینجا شروع میشه که آدم چیزی رو داشته باشه و بعد از دستش بده و بعد دلش بخواد ..
امروز ، عزیز ِ دیروز ، خاطره ی تلخ فردا ، ببین ..... اشکهام تموم نمیشن .. ! کاری کن ! تو می تونی ! تو می تونی این دریاچه ی نمک رو خشک کنی ..