یه وقتایی هست ...
نه "گریه كردن" آرومت میكنه ..
نه "نفس عمیق" ...
نه "یه لیوان آب سرد"...
نه "داد زدن" ...
یه وقتایی هست كه
فقط
نیاز داری ،
بـــــــــمــــــــــیــــــــــــرِی ...
همین ..!
مجموعه دل نوشته های جدید | دل نوشته یک زن اگر بخواهد حتی می تواند با صدایش تو را در آغوش بگیرد دل نوشته های جدید حکیمی را ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﯼ؟ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺁﯾﺎ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﺳﮕﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮔﺎﺯﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮔﺎﺯ ﺑﮕﯿﺮﯼ !؟ دل نوشته های جدید ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻰ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﺎ ﻛﺴﺎﻳﻰ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮﻥ ﺧﺎﺹ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺑﻘﻴﻪ ﺑﻮﺩﻥ ! دل نوشته ه...
مجموعه دل نوشته های جدید و شنیدنی | دل نوشته گرامی ترین و زیباترین چیزها در جهان نه دیده می شوند و نه حتا لمس می شوند. آنها را تنها باید در دل حس کرد. دل نوشته های جدید و شنیدنی ” دلتنگم “ آن قدر که می توانم ساعت ها زیر باران قدم بزنم بی آنکه قطره ای خیس شوم … دل نوشته های جدید و شنیدنی از دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم ، آزاردهنده بود. گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس ، کسی را از دست نمی...
مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.
مادر، اگر دعاي شبانگاهيت نبود
من در لهيب آتش غم می گداختم
مادر، اگر گناه نبود اين به درگهت
بي شک تو را به جای خدا مي شناختم
تا ديده ام به روی جهان باز شد، زشوق
لبخند مهربان تو جا در تنم دميد
فرياد حاجتم چو برون آمد از گلو
دست نوازش تو به فرياد من رسيد
مادر، قسم به آن همه شب زنده داريت
که اندر سرم هوای تو هست و صفای تو
آيينه دار مهر و عطوفت تويی، تويی
خواهم که سر نهم به خدا من به پای تو
روزي که طفل زار و نحيفي بُدم زمهر
چون جان خود، مرا تو نگهدار بوده ای
مادر، به راه زندگي من فدا شدی
دايم مرا تو مونس و غمخوار بوده ای
مادر قسم به تو، که تويی نور کردگار
يزدان تو را، ز نور وفا آفريده است
نازم به آن شکوه و به آن عزّت و مقام
جنّت به زير پای تو خوش آرميده است
یک اصل مهم:
مهربان باش و قضاوت نکن
مجلس میهمانی بود:
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود……
اما وقتیکه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد…..
و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت……
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده….به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟؟؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است نمیخواهم فرش خانه تان خاکی شود….
مواظب قضاوتهایمان باشیم……
اطرافم پر دوست ..!
دوستانم ،گهری بی همتا..!
روزها اول صبح ؛
به درودی دل خود گر م کنیم..
و چه زیباست، کنار یاران ،
خنده بر صبح زدن ..!
زندگی را به صعود و به خوشی چسب زدن..!
تا که باشید شما …
زندگی بستر امنیت و اظهار خوشیست..
پس کنارم باشید،همراهان
چون که یکدست ندارد آوا..
مهرتان افزون باد ..
تا ابد پاینده..
سرخوش و سر زنده..!! سلام….دلتون خوش
صبح زیبا تون بخیر…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
متن کاملا عاشقانه
تو دوری زمن من بیقرارتم
تو عشقی من من عاشقتم
وفای تو چنان بود ک کرد مرا حیران ک چنان باوفا هستی تو ای مهربان
شعر بلد نیستم بیت بلد نیستم هرچه گویم خود ندانم چ گویم
باز میگویم فاش میگویم تو را میگویم گر شوی خوشحال من میشوم
باحال همچو طوطیه رنگین شمال تو اهو باش
من در غربت تو میکشم انتظار چون دوستت دارم هستم بی قرار
نه آرامشت را
به چشمـﮯ
وابسته کن،
نه دستت را
به گرماے دستـﮯ
دلـــــــــخوش…
چشمها بسته میشوند و
دستــها مشت میشوند…
و تو مـﮯمانـﮯ و
یک
دنــــــــیا
تــــــــــنهائی…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خدا برای دلم مرهمی می خواهم از جنس خودت؛
نزدیک، بی خطر،بخشنده، بی منت …
آرام باش …
و بی هیچ عجله ای ،
از سفر زندگی خود ، هم اکنون لذت ببر …
و برای کسانی که در زندگیت هستند ، وقت بگذار ،
چراکه آنها همیشه حضور نخواهند داشت … !
زندگی خواهم کرد
نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه
زندگی خواهم کرد
پشت یک پنجره ی باز شده رو به عبور،
در دل غربت یک دانه ی پنهان شده در بستر خاک،
مثل یک ذرّه ی رقصنده به موسیقی نور
فارغ از ثانیه هایی که مرا می پویند،
فارغ از خاطره هایی که مرا می جویند،
زیر امنیّتِ بی منّتِ یک سنگ سپید
با صمیمانه ترین واژه ی ابراز امید
در تنِ تُردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین،
نور خواهم نوشید
شور خواهم پاشید
خالی از وسوسه، افسوس، فریب.
بی تعلق به زمان..بی تعلق به مکان
من در آغوش پر از مهر زمین
من در آرامش بی خدشه ی خاک
تهی ازبغض و پریشانی و درد
زندگی خواهم کرد….
♥اس ام اس خاص عاشقانه ۹۴♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این روزها خوابــــــم نمـــیاد
فقــــــــــــــط مـــی خوابــــــــــــــــم
که بیــــــــــــــدار نبـــــــــــــــاشم
♥تکست عاشقانه ۹۴♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
آخرین حرف تو چیست؟
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥عاشقانه ای کوتاه♥
خانومی میری بیرون،
مواظب خودت باش…
_چشم آقایی…
وایسا بینم دخترجون ، انگار جدی گرفتیا
تنهایی کجا..؟ هــا ..!
میفهمی من مردتم،مرد یعنی غیرت…
پس خودم میبرمت…
دستمم محکم بگیر
تا همه بدونن صاحب داری
والا…^_^
تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه.تویی که ی خوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمی ذاره.توکه هر اهنگی گوش میدی یاد یه نفر می افتی.تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی.تویی که حتی نی دونی چه ریختی خودتو خالی کنی.به سلامتی تو……
امشب بیا واسه دلت خنده بکار روی لبات
چند دقیقه بدون فکر ماهو بیار توی چشات
بذار تا خوب نگات کنه آخه اونم مثل منه
به خاطرت تنها شده اون عاشق عشق منه
امشب تولد توعه تولد عشق منه
روز شکفتن توعه بهار زیبای منه
امشب بذار بهت بگم دلم میخواد بهاری شی
به هر وسیله ای شده غم ها رو بیخیال شی
دلم میخواد زنده بشه عشق و محبت تو دلت
فدای چشمای تو شم خنده بکار روی لبت
مگه اون خداس که با تردید میگه اگه زنده بمونه پیوند کبد میخواد!!!
مگه اون خداس که میگه این همه خرجش نکن زیر جراحی قلب می میره!!!
مگه اونا خدان که منو اینهمه ناامید میکنن!!!
مگه اونا خدان که با حرفاشون منو تا مرز جنون بردن!!!
مگه اونا خدان که پرونده ی مرگ ابوالفضل کوچولو رو امضا کردن!!!
مگه خدا نگفته بنده ام هرگز از رحمت من ناامید نشو. خودش گفته مگه نه!!!
خدایا… بگو که هوامو داری. بگو که بعد هشت سال انتظار کشیدن ، هدیه ای رو که دادی پس نمی گیری.
خدایا از همه جا مونده و روندم. کمکم خدا. کمکم کن.
دارم میبرمش خونه ی امام رضا. خدایا بیا باهام. تنهام نذار. دیگه کجا مونده که نبردمش؟! میگن خیلی غریب نوازه. پیش تو هم خیلی آبرو داره. میدونم اگه اون وساطت کنه تو قبول میکنی. خدایا بیا باهام. من بدون تو از ادامه ی راه می ترسم.
من که یاری ندارم. چشم انتظاری ندارم…قاصدک برو برو که با تو کاریندارم…قاصدک به چشمه من قصه ی یک دردی برو…میدونم برای من خبر نیاوردی برو…توی هفت تا آسمون من یه ستاره ندارمکسی که عشق منو به یاد بیاره ندارم…ندارم دلی که یه لحظه به یادم بزنهندارم هیچکیو که فک کنی یار منه…قاصدک بروکه با تو کاری ندارممن که یاری ندارمچشم انتظاریندارم…خیلی وقته اونی که براش میمردم دیگه نیست …قاصدک ها رو به یادش می شمردم دیگه نیست…خیلی وقته که دارم با تنهاییم سر می کنم …
واقعیت رفتنش را بعد از ۱سال درک خواهی کرد!!
آنجا که آهسته در دلت خواهی گفت:
پارسال همین موقع کنارهم بودیم..
و از آنجاست که شروع میشود
لحظه لحظه پیر شدنت…
دوس دارم
با هَم باشیم نه یه سال بَلکه یه عُمر
بِذار آوازه ی با هَم بودَنِمون جوری تو شَهر بِپیچه
که روسیاه شَن اونایی که
سَرِ جُدایی مون شَرط بَسته بودَن….
حیف نون به خاطر این که نیروی انتظامی دیش ماهواره اش رو نگیره، روش می نویسه: بسم الله الرحمن الرحیم، آب گرم کن خورشیدى!
***
حیف نون اومد از هواپیما پیاده شه، شلوارش افتاد پایین. زود کشید بالا، داد زد: کو اون خانمه که گفت کمربندها رو باز کنید؟ همینو می خواستی؟
***
حیف نون خفاش می بینه. از خنده غش می کنه. می گه: تا حالا موش چادری ندیده بودم!
***
دختر: بابا! می تونم برم پیش دوستم درس بخونم؟
بابا: نه، نمی شه. برو توی اتاقت درس بخون.
دختر: چرا آخه بابا؟
پدر: برای این که سال ها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه! ***
خانمه سر قبر شوهرش با گریه می گفت: بچه ها لباس ندارن، کفش ندارن، کیف ندارن...
حیف نون رد می شده، می گه: می گما... این بابا مرده یا رفته دوبی جنس بیاره؟ ***
حیف نون می ره تو داروخانه و می پرسه شما ”اسید استیل سالیسیلیک" دارید؟
فروشنده می گه: منظورتون آسپرینه؟
جواب می ده: آره، خودشه. اسمش همش یادم می ره! ***
حیف نون داشته گریه می کرده، می پرسن چی شده؟
می گه: پشیمونم. کاش به حرف بابام گوش کرده بودم.
می گن: مگه چی می گفت؟
می گه نمی دونم، گفتم که گوش نمی کردم!
***
حیف نون داشت می مرد، به زنش گفت بعد از من فقط با مش قربون می تونی ازدواج کنی! زنش گفت چرا؟ حیف نون جواب داد: چند سال پیش، یه خر پیر داشت به من انداخت، می خواهم تلافی کنم!
***
حیف نون ساعت نو می خره. دوستش ازش ساعت می پرسه. می گه: حالا هی بپرس تا خراب شه! ***
دکتر به حیف نون می گه زنت سکته ناقص کرده. می گه نکبت هیچ کاری رو درست انجام نمی ده! ***
گفت من یه زنی گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت ، دختر زنم با بابام ازدواج کرد . در نتیجه، زن من ، مادر زن پدرشوهرش شد. از طرفی دختر زن من که زن بابام بود ، پسری به دنیا آورد که میشه برادر من و نوه ی زنم ، پس نوه ی منم میشد . در نتیجه من پدر بزرگ برادر ناتنی خودم بودم . چند روز بعد زن من پسری به دنیا آورد که زن پدرم ، خواهر ناتنی پسرم و مادر بزرگ او شد . در نتیجه پسرم، برادر مادربزرگ خودش بود، از طرفی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم ، خواهر پسرم بود، در نتیجه من خواهر زاده ی پسرم بودم!!!
شادترین داستان کوتاه:
روزی مردی به دختری گفت: با من ازدواج می کنی؟ دختر گفت نه... و آن مرد یک عمر به خوبی و خوشی زندگی کرد! ***
حیف نون می ره پیش دکتر متخصص. می بینه ویزیتش بیست هزار تومان شده!
به دکتر می گه: اگه تخفیف می دی، بگم کجام درد می کنه. و گر نه خودت بگرد پیداش کن! ***
حیف نون می ره پیش رئیس اداره و می گه: آقای رئیس! این اضافه حقوقی که به من دادین، در برابر این همه فعالیتی که من میکنم و دوازده تا بچهای که دارم خیلی کمه! رئیس می گه: در نظر داشته باش که ما اضافه حقوق رو به فعالیت توی اداره میدیم نه فعالیت توی خونه! ***
حیف نون شنای قورباغه می ره، لک لک میاد می خوردش! ***
مرد: قسم میخوری که منو به خاطر پول هایم دوست نداری؟
زن: هزار تومان بده تا قسم بخورم! ***
چند دلیل عمده کشته شدن سربازان شهر حیف نون اینا:
۱- آزمایش ماشه تفنگ!
۲- پرتاب اشتباهی ضامن به جای نارنجک!
۳- سوراخ کردن ماسک شیمیایی برای ورود بهتر هوا!
۴- دنبال کردن پروانه در میدان مین!
۵- نگاه کردن به داخل لوله تفنگ جهت اطمینان از خروج صحیح گلوله!
علت بعضی ها نیز هنوز فاش نشده...! ***
زن به شوهرش: عزیزم! نظرت راجع به عشقمون چیه؟
شوهر: سعی کن ستاره ها رو بشماری، خودت می فهمی!
زن: وای عزیزم! یعنی بی نهایت؟
شوهر: نه عزیزم! یعنی تلف کردن وقته! ***
حیف نون می گه: ما آخر نفهمیدیم این حقوق بشر رو کی به حسابمون می ریزند؟! ***
یه روحانی تو اتوبوس موعظه می کرد که باید اسلام را پیاده کنیم...
آقاهه که اسمش "اسلام" بود از ته اتوبوس می گه: تو فضولی اسلام رو نکن، اسلام بلیط داره! ***
حیف نون می ره سلمونی، با صاحب سلمونی دعواش می شه. صاحب سلمونی می گه: گند زدم به پولی که تو دادی. حیف نون هم می گه: من هم گند زدم به سری که تو زدی!
موضوع اين نيست كه چه كاري ميكنيم،
مهم، ميزان عشقي است كه به كارمان داريم…
مادر ترزا
*************************
***********
فرمولِ زندگیِ من خیلی ساده است !!
صبح ها از خواب بیدار می شوم و شب ها به تخت خوابم برمی گردم.
در این بین، سعی می کنم بهترین باشم.
کری گرانت
*************************
***********
زماني كه انسان با خشنودي و بدون ترس خرج كند، راه را براي سرازير شدن پول بيشتر مي گشايد.
فلورانس اسكاول شين
*************************
***********
جهالت تنها آن زمان مايه خفت است كه با ثروت همراه باشد.
آرتور شوپنهاور
*************************
***********
حتي پزشكان در كمال راستي، امانت و پايبندي خود، اشتباه كردهاند و ميكنند.
انتوني رابينز
*************************
***********
نباید چیزی را دوست بداری
همین بهانههای کوچک برای زنده ماندنت
بعدها
تو را خواهند کشت
علیرضا آدینه
*************************
***********
تغییر آن چیزی نیست که می آموزیم ،آن چیزهائی ست که از دست می دهیم .
یوستین گردر
*************************
***********
زندگی مانند نشستن بر روی صندلی دندانپزشکی است.
آدم همیشه خیال میکند که دردناک ترین لحظه هنوز نرسیده، در صورتیکه رسیده و گذشته است.
اتو فون بیسمارک
*************************
***********
کسی که سکوت شما را درک نکند،
احتمالاً حرفتان را هم نخواهد فهمید.
البرت هوبارد
*************************
***********
وقتی انسان شهری را وداع می كند؛
مقداری از یادگار ،
احساسات و كمی از هستی خودش
را در آنجا می گذارد.
صادق هدایت
*************************
***********
زن ها گاهی اوقات چيزی نميگويند ،
چون به نظرشان لازم نيست كه چيزی گفته شود …
با نگاهشان حرف ميزنند
به اندازۀ يک دنيا حرف ميزنند
هرگز نبايد از چشمان هیچ زنی ساده گذشت !
خاطرات یک دختر مطیع | سیمون دو بووار
*************************
***********
می گویند : زمـانی کـه داری ، بخـور ، بنـوش و شـادباش ،
امـا چگونـه می توانـم بخــورم و بیاشـامم ؟
هنگامـی کـه مـی دانـم
آن چـه را کـه خوردنـی اسـت
از دسـت گرسنــه ای ربـوده ام
و تشنـه ای بـه لیـوان آب من محتـاج اسـت ؟
بــرتولت بــرشت
*************************
***********
دانش در دو صورت خطــرناک می شــود؛
اول اینکه در دست آدم نادانی قرار گیــرد،
و دوم اینکه فکر کند به هدف خود رسیده است…!
جرج برنارد شاو
*************************
***********
بعضیا مثل پیاز میمونن …
ظاهرشون یه آدم عوضیه که اگه بازشون کنی ده لایه دیگه آدم عوضی زیرشه
لری چارلز
*************************
***********
همه كس آرزو دارد كه به رويدادهاي غير منتظره برخورد كند؛ اين در زندگي بشر طبيعي است.